خلوت گزیده

اینجا برای من است

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۰۳/۰۲/۰۳
    .

گزارش یک مسابقه شطرنج

دوشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۲، ۰۲:۰۹ ب.ظ

تازه از شهر برگشته بودم خوابگاه. جوش می‌زدم که مبادا مثل سری قبلی به سختی راهم بدهند. نگهبان پارکینگ پالایشگاه جفت پاهایش را بکند توی یک پا که فقط به پرسنل رسمی جای پارک می‌دهیم و به خوابگاهی‌ها نه. اما اینطور نشد. نه که صبحت‌هایم با حراست جوابی داده باشد. فقط نگهبان آن شب خوش اخلاق بود. راحله را دیده بودم. دوست تازه دیریافته. از بچه‌های قدیم وبلاگ و همین بیان. حرف زدیم و خندیدیم. خوشحال بودم. ریش و سیبیلم را صفا داده بودم و حس خوبی به خودم داشتم. پیتزا نخوردم اما در جستجوی ساندویچ حامد معروف در محله سورو کمی کوچه‌ها را بالا پایین کردم. ورودی ساحل را بسته بودند. گفتند باید کمی پیاده بروی که نرفتم و همانجا از یک خانم و آقای بندری که درب پارکینگ منزلشان باز بود و ساندویچ درست می‌کردند، یک بندری گرفتم. در این پنج ماه نه سورو آمده بود و روم به دیوار هنوز ساندویچ بندری هم نزده بودم. تیزی دلچسبی داشت. به دلم نشست. روی تخت دراز کشیده بودم و احتمالا خودم را می‌خاراندم و به این فکر می‌کردم که این خارش بدنم بعد از سال‌ها و عوض کردن چهار پنج‌تا دکتر پس کی قرار است خوب شود که نوتیفی آمد. آتوسا پورکاشیان، استاد بزرگ شطرنج سابق تیم ملی ایران و فعلی تیم ملی آمریکا لایو گذاشته بود. هندزفری در گوش و خواب‌آلود بازش که کردم دیدم لینک تورنومنت کوچکی را گذاشته و به هر کس که آنلاین بود، داشت می‌گفت که بیایند. دستپاچه و روی لینک کلیک کردم. من هم آمدم. اما نمی‌خواستم لایو را هم از دست بدهم. آمدم بیرون. رفتم صفحه لایو را گذاشتم پایین برای تماشا و صفحه شطرنج را بزرگ روبرویم داشتم. یکی دوتا بازی کردم. سومی شروع شده بود که حواسم به لایو بود. داشت می‌گفت، به انگلیسی هم می‌گفت، نفر بعدی pinkpalang و می‌خندید و داشت برای مخاطبین انگلیسی زبانش ترجمه می‌کرد که این اسم یعنی چه که یه pe4 بازی کردم. با گشایش سیسیلی جوابم را داد. از این دفاع متنفرم. عملکرد خوبی جلوش دارم البته ولی کمتر تحلیلش کرده‌ام. هنوز باورم نشده بود. بلند شدم نشستم و سریع باز دراز کشیدم. گفتم این تکان خوردن اگر به شانس من باشد، آنتن اینترنت می‌پرد. همینطوری آهسته بازی می‌کردم که یک دفعه او هم گفت چه آهسته بازی می‌کنم. داشتم خوب جلو می‌رفتم. حتی یک پیاده ازش جلو افتادم. شاه سرگردانی وسط صفحه داشتم و معتقدم اگر صدای آهنگ خارجیش را قطع می‌کرد، آرام‌تر می‌شدم. یا مثلا اگر بنان می‌گذاشت. سر لایوهای قبلی کامنت گذاشته بودم که حین بازی کردن آهنگ بنان برایمان بگذارد. گوشش بدهکار نبود. لابد از بچگی هم همینطور بوده که حالا استاد بزرگ شطرنج شده. در همین فکرها بودم که یکهو گفت خیلی بهتر از ریتینگش داره بازی می‌کنه. رفتم توی آسمان‌ها که پشت‌بندش اضافه کرد، البته شاه سرگردانی آن وسط دارد که باید بهش حمله کنم اما نمی‌دانم چطوری. در خودم ضعف حس کردم. حتی وقتی اضافه کرد که بیا فیلم را گوشه صفحه گیر انداختم روی این نقطه ضعفش پافشاری نکردم و با یک حرکت اشتباه رخ بازی را وا دادم. زمانم کمتر از پانزده ثانیه رسیده بود و آن پایین چهره خندانش را داشتم می‌دیدم که نفسی از تازه کرد. انگار او هم داشته پیش خودش می‌گفته نکند این الف بچه ببرد یا بدتر از آن مساوی بگیرد. آن آخرش فقط مهره‌ها را تکان می‌دادم که نگذارم روی زمان مرا ببرد و سه چهار حرکت بعد از آن اشتباه فاحش، مات شدم. گوشی را قفل کردم. در تاریکی اتاق به سقف زل زدم که یادم آمد، تشکر نکردم. برگشتم و رفتم داخل کامنت‌ها مراتب قدردانی خودم را متذکر شدم. کافی نبود. اول در کانال تلگرامم، بعد استوری و بعد توئیتش کردم. دوباره دراز کشیدم. خوابم که قرار نبود ببرد قاعدتا. سیگارم را برداشتم و آمدم بیرون. با بچه‌ها درمورد این شانس و این بازی حرف زدم. یادم آمد پیجم را قفل کردم و نمی‌تواند ببیند. پیج را باز کردم. استوری را هم برایش فرستادم. نه که ری‌استوری‌اش کند. صرفا برای اینکه ببیند با این کار کوچک چگونه روز یک نفر را ساخته. که البته صبح ری‌استوری‌اش کرده بودم. خودم را بازخواست کردم که کاش با پیج قصه و غصه این کار را کرده بودم. اینطوری شاید قصه خواندن‌هایم را هم می‌شنید. ولی مهم نیست. آن شب خوابم نبرد. یا شاید دم دم‌های صبح بی آنکه فهمیده باشم. بازی کردن با یک استاد بزرگ، آرزویی بود که محقق شد. کسی که وقتی از مدرسه می‌آمدم خانه ظهرها نشانش می‌داد که مدال قهرمانی جهان و آسیای شطرنج زنان را به دندان کشیده، کسی که اخیرا با هیکارو ناکامورا ازدواج کرده و همش فکر می‌کردم که خوش به حال هیکارو.  از آن روز آتوسا پورکاشیان را آتی صدا می‌زنم...

پی‌نوشت: لینک بازی برای ماندگاری در تاریخ:
https://www.chess.com/game/live/98221498247

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۱۸
___ سلوچ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">