خلوت گزیده

اینجا برای من است

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۲ مطلب در اسفند ۱۴۰۰ ثبت شده است

این قرص ها خوابالودم کرده اند. ای کاش به مهندس بگویم که شهریور آینده به دوستانش بسپرد تا یک کار مدیریتی مهندسی پیدا کنم در تهران و مدام مجبور به گشتن نباشم. تاریخ ایران گیرشمن کنار دستم گذاشته شده و نگاه کردن بهش هم تنم را می لرزاند. نکند ایران شناسی هم قبول شوم و در پاس کردن درس هایش بمانم. چون واقعا حفظ کردن مطالب تاریخی برایم از دشوارترین کارهاست. البته علاقمند هستم و تنها امیدواریم همین است. دیروز تعدادی کنکور سال گذشته را در زمینه کتابداری زدم و به نسبت آسان تر از بقیه به نظر می رسد. منتها نمی دانم چرا حس می کنم همه دروس متفاوتند و با حل سوالات کنکور پیشین قرار نیست چندان تاثیر مثبتی در من لحاظ شود. اما خب امید دارم و می دانم که همین ده بیست درصدها هم سرنوشت سازند. باید زودتر تا پایان سال پرونده همه درس ها را جمع کنم تا سال آینده متمرکز فقط زبان بخوانم و مدام نکات تاریخی را مرور کنم. در روزهای جنگ اوکراین هستیم و کتاب مرگ و پنگوئن را خواندم. البته کتاب صوتیش را شنیدم. بسیار هم شنیدنی بود و ماجرای جذابی داشت. مافیای قدرت این کشور بیچاره را بی خیال نمی شود. روزگاری طرفدار شوچنکو بودم خوش باد آن روزها و بگذرد این روزها هم...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۰۰ ، ۱۱:۴۵
___ سلوچ

به نیمه ها فکر می کردم که این عکس را گرفتم. نیمه مربیان در فوتبال. نیمه گمشده ای که خیال می کنیم جزو یافت می نشودهاست. به نیمه کتابی که می خوانم و رد دستانم روی لبه برگ کاغذهایش. سیاهی دلنشین دستانم در کارگاه و کتابی که ورق خورده و آن سمتش قطورتر و سیاه تر از سمتی شده که هنوز نخواندم. چقدر همیشه کتاب های خوانده شده را بیشتر از کتاب های نو دوست داشتم. بوی کتاب های نو چیز دیگری ست و این را من هم قبول دارم اما وقتی کسی قبل از من کتابی را خوانده باشد و ردپایی از خودش را لای کتاب جا گذاشته باشد؛ وزنش سنگین تر می شود. احساسی که حین خواندن، صادق ترین بوده و لمس آن توسط شخص دیگری خوشایند است. اگر زیر جمله ای خط کشیده باشد یا اول کتاب یادداشت کوچکی گذاشته باشد که نور علی نور است. نیمی از ما در شب جا می ماند. به نیمه ها فکر می کنم...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۰۰ ، ۰۹:۳۰
___ سلوچ