اوکراین
شنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۰، ۱۱:۴۵ ق.ظ
این قرص ها خوابالودم کرده اند. ای کاش به مهندس بگویم که شهریور آینده به دوستانش بسپرد تا یک کار مدیریتی مهندسی پیدا کنم در تهران و مدام مجبور به گشتن نباشم. تاریخ ایران گیرشمن کنار دستم گذاشته شده و نگاه کردن بهش هم تنم را می لرزاند. نکند ایران شناسی هم قبول شوم و در پاس کردن درس هایش بمانم. چون واقعا حفظ کردن مطالب تاریخی برایم از دشوارترین کارهاست. البته علاقمند هستم و تنها امیدواریم همین است. دیروز تعدادی کنکور سال گذشته را در زمینه کتابداری زدم و به نسبت آسان تر از بقیه به نظر می رسد. منتها نمی دانم چرا حس می کنم همه دروس متفاوتند و با حل سوالات کنکور پیشین قرار نیست چندان تاثیر مثبتی در من لحاظ شود. اما خب امید دارم و می دانم که همین ده بیست درصدها هم سرنوشت سازند. باید زودتر تا پایان سال پرونده همه درس ها را جمع کنم تا سال آینده متمرکز فقط زبان بخوانم و مدام نکات تاریخی را مرور کنم. در روزهای جنگ اوکراین هستیم و کتاب مرگ و پنگوئن را خواندم. البته کتاب صوتیش را شنیدم. بسیار هم شنیدنی بود و ماجرای جذابی داشت. مافیای قدرت این کشور بیچاره را بی خیال نمی شود. روزگاری طرفدار شوچنکو بودم خوش باد آن روزها و بگذرد این روزها هم...
۰۰/۱۲/۱۴
سلام و درود علی عزیز
نمیدونم تاحالا بهت کسی گفته یا نه !
مختصر و مفید و خوب مینویسی !
امیدوارم ک دیگه وبلاگات رو نپوکونی :)
کتاب خوبیست کارِ کریشمن (روحش شاد) و واقعن هم یکی از بهترین ایرانشناسان غربی بود !
امیدوارم راهی رو ک میخوای برای آیندهات انتخاب کنی با کمترین سختی و تجربهی ناگوار پشت سر بزاری !
شاد و سلامت باشی